بسيج اي دست و بازوي ولايت
خط سرخ عزل تا بي نهايت
تو با خون گلويت عهد کردي
که از خط خميني بر نگردي
تورا نشناختن حق ناشناسيست
تعارض با تو کفر وناسپاسيست
بسيجي سست و بي حال است آيا؟!
زبان غيرتش لال است آيا؟!
بسيجي! از چه رو خاموش ماندي؟
زبان بستي سراپا گوش ماندي؟
نمي بيني مگر دجاله هارا؟
سرود شوم نفي لاله ها را؟
ببين نشخوار صبح وشامشان را
طنين طعنه و دشنامشان را
علي را بي عدالت نام دادند
ولايت را وکالت نام دادند
به سر انديشه هايي خام دارند
ولي داعييه اسلام دارند
کدام اسلام اسلامي که مرده ست
سرتسليم بر شيطان سپرده ست
بسيجي سست و بي حال است آيا؟!
زبان غيرتش لال است آيا؟!
نه اين سان نيست ، او ميدان نورد است
بسيجي شير ميدان نبرد است
بسيجي تابع اسلام ناب است
لقايش تيغ سرخ آفتاب است
کدام اسلام؟ اسلام حسيني
که جاري شد زلبهاي خميني
نگه کن بلبلان اين چمن را
بلوچ وترک و ترکمن را
بسيجي شيعه و سني ندارد
به فرمان ولي سر مي گذارد
خميني گفت سر گردان نباشيد
اسير دست نامردان نباشيد
نظرات شما عزیزان: