در گذرگاه زمان...
در گذرگاه زمان...
خبر آمدنت، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر، مردمان یمن و مصر وتونس، مردمان لیبی، مردمان بحرین،سوریه، همه عالم به تمنای تو بر خاسته اند، لحظه ی آمدنت نزدیک است. شور و حالی بر پاست

 

در گذر گاه زمان

            خیمه شب بازی دهر

                            با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشق ها می میرند

               رنگ ها رنگ دگر می گیرند

                                             و فقط خاطره هاست

                                                              که چه شیرین و چه تلخ

                             

                        دست نا خورده به جا می ماند

 

 



نظرات شما عزیزان:

sadegh
ساعت16:10---30 دی 1391


يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم...

يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس ماند

طلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم...

يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست

به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم...

يادمان باشد که در اين بحر دو رنگي و ريا

دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم...

يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست

دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم...

يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يکجا ديديم

طلب سوختن بال و پر کس نکنيم...



hamed
ساعت15:52---7 آذر 1391
www.ashorapic.ir
دومین دوره مسابقه عکس عاشورایی همزمان با ایام سوگواری سید الشهدا(ع) از سوی فرهنگسرای خاوران برگزار می‌شود.
یکی از اهداف اجرای مسابقه عکس عاشورایی مقابله با گسترش تصاویر ناصحیح مانند قمه‏زنی در فضای وب و اصلاح نتایج موتور های جستجو به روش بمب گوگلی است.


سجاد
ساعت1:26---26 شهريور 1391
سلام دوست خوبم
آدرس وبلاگمو عوض كردم اگه واست زحمتي نيست منو با آدرس جديد بلينك
اينم آدرسه جديدم: takdastanha.loxblog.com
ممنونم


رضا
ساعت13:18---24 فروردين 1391
وبلاگ خیلی خوبی داری واقعا لذت بخش

حامد
ساعت6:51---1 فروردين 1391
فرا رسیدن نوروز این یادگار قوم پاک آریایی
را شادباش میگویم.
برایتان تندرستی و نیکروزی،
سرشار از شادی و کامروایی آرزومندم
و امیدوارم نوروز پیش رو آغاز
روزهایی باشد که آرزو دارید



احسان
ساعت2:33---2 بهمن 1390
راستی اگر دوست داشتی لینکم کن و بگو تو رو با چه اسمی بلینکم .

hossein
ساعت20:53---29 دی 1390
salam ye sar behem bezan update am
yaali


بشار
ساعت13:16---17 مهر 1390

میلاد رضای خدا مبارک باد !


بشار
ساعت10:57---14 مهر 1390

خدایا !

دستهایت را بگشا

بگذار حس هم آغوشی را با تو تجربه کنم

بگذار گرمای تنت، یخهای وجودم را آب کند

بگذار یکی شویم

عطشم را تو سیراب کن

دستهایت را بگشا

و بگذار

در آغوش امنت آرام بگیرم ...



بشار
ساعت13:51---13 مهر 1390

بترس از ناکسی که وی را بزرگ داشتی و پستی که او را مقدم شمردی و فرومایه ای که او را برافراشتی ...
حضرت علی (ع)


بشار
ساعت12:56---5 مهر 1390

دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت


ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد


یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است


و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟


و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست


و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم ...


بشار
ساعت11:27---4 مهر 1390


سرورم و دوست خوبم



آدرس ایمیلم تغییر کرده ٬ ایمیل قبلیم مسدود شد و ایمیل جدیدی به آدرس زیر باز کردم .

لطف کن اگر خواستی از طریق ایمیل پیام بدی به آدرس جدیدم ارسال کن و یک جای دیگه هم آدرس رو یادداشت کن که اگر برای وبلاگ هایمان اتفاقی افتاد ارتباطمون قطع نشه ...

متشکرم و دوستت دارم ...





bashshar@ymail.com





بشار
ساعت11:29---21 شهريور 1390

من !

خودم !

تنم !

وجودم !

و آنچه هستم !

آنچه می خواهم و آنچه هر چشمی به راه وجودش خیره مانده است ... نیستم !!!
شاید عبث ، شاید تخیل و شاید خیال باشم اما نه مغایر از بیهوده گی ها ...
زندگی احساس است . داغتر از هر شعله سوزنده و مشهورتر از نام هر آدم ٬ مثل کلمه ی سه حرفی در یکی از ستون های جدول جایش خالی است لذا این سه حرف در قلب تو یا قلب من محسوس است ...
عشق و فقط عشق ...
غمی بزرگتر از غم های دیگر ...
دنیا را در چشم هایت می بینم ، زمان را در نگاه هایت جستجو می کنم و عشق و هستی را از کلامت می شنوم ...
خوبی ها و شادی های زمان بی تو برایم جلوه ای ندارد و غم دوری تو ، غم ندیدن تو و حتی غم این که نکند روزی تو را از دست بدهم ...
غمی بزرگتر از این غم دیگر نیست ...
حتی غم این که روزی من خواهم مرد ...
دوستت دارم و ...


حسین نظری
ساعت0:46---13 شهريور 1390
سلام اومدم به اولین نفری که توی وبلاگم نظر گذاشت بگمانشاالله 27 شهریور می رم کربلا دعام کن یاعلی

بشار
ساعت11:08---12 شهريور 1390

پروردگارا !
به حرمت بزرگی و عظمتت ...
به لطف و کرمت ...
به عشق و مهر و محبتت ...
به خواب دوستانم : آرامش ٬
به بیداریشان : آسایش ٬
به زندگیشان : عافیت ٬
به عشقشان : ثبات ٬
به مهرشان : وفا ٬
به عمرشان : عزت ٬
به رزقشان : برکت ٬
و
به وجودشان : صحت و سلامت ٬
عطا بفرما ...
آمین یا رب العالمین



بشار
ساعت10:16---3 شهريور 1390


سلام عزیز

طاعات و عبادات قبول درگاه حق ٬ شب های قدر خیلی دعاتون کردم و انشاءالله خدا همه ی خواسته ها و آرزوهاتون رو بنابر مصلحت برآورده کنه و تبدیل به خیر و سلامتی بشن !

من از اینکه دوباره میتونم تو جمع دوستان باشم خیلی خوشحالم و این برام کافیه ...

این هم شاید حکمتی داشته که قدر داشته هامون رو بیشتر بدونیم و غافل نباشیم ...

من تصمیم گرفتم از ایمیل های دوستان بک آپ بگیرم که اگه چنین اتفاقی دوباره افتاد لااقل بتونم باهاتون ارتباط داشته باشم چون این چند وقته خیلی مستاسل و درمونده شده بودم و فکر از دست دادن دوستان بیشتر ناراحتم میکرد ...

باز هم خوشحالم و دوستت دارم ...



pbsnsh@gmail.com


سلام. ممنون از لطف همیشگی شما. پایدار باشید...


الف لام ميم
ساعت15:42---2 شهريور 1390
"خبر آمد خبري در راه است"

http://alm90.blogfa.com


hadi
ساعت4:52---28 تير 1390
ویدئو موزیک آهنگ سربازوطن هم آمد.سومین ویدئوموزیک رسمی یاس بعد از قصه ی زیرزمین وبخاطر من.
توصیه میکنم حتما دانلود کنید.
به دیگران هم اطلاع رسانی کنید.


بشار
ساعت13:07---22 تير 1390


سخنان جالب و آموزنده از گابریل گارسیا مارکز نویسنده معروف کلمبیایی و برنده جایزه نوبل در ادبیات



در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم .



در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود .



در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند .



در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.



در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد.



در40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم.



در45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند.



در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.



در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.



در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.



در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد.



در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است.



در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود.



در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.




پاسخ: ممنون. خیلی جالب بود


fatemeh
ساعت20:25---17 تير 1390
Salam Azizam ... Omidvaram Khoob Bashi.. Merc Ke Behem Sar Zadin... Moshkel In Dele ...... Ye ROze Khoob Miad ... Be Omide Behtarinha .. Ya ali

ميرزائي
ساعت1:09---10 تير 1390
من غير دعوت تو مسلمان نمي شوم
پس لطف كن و خودت در گوشم اذان بده
قرآن بخوان و بگو خدا واحد است و بس
هر كس ادله خواست علي را نشان بده


یاسین
ساعت23:28---6 تير 1390
سلام وب زیبایی داری خوشحال میشم بهم سر بزنی.

بشار
ساعت13:03---28 خرداد 1390

یک کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ای بی آب و علف شنا کنند و نجات یابند .
دو نجات یافته دیدند هیچ کاری نمی توانند بکنند با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم . بنابراین دست به دعا شدند و هر کدام به گوشه ای از جزیره رفتند .
مرد اول از خدا غذا خواست . فردا مرد اول درختی یافت و میوه ای بر آن ٬ آن را خورد . اما مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت .
هفته ی بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست . فردا کشتی دیگری غرق شد ٬ زنی نجات یافت و به مرد رسید . در سمت دیگر مرد دوم هیچ کس را نداشت .
مرد اول از خدا خانه ٬ لباس و غذای بیشتری خواست . فردایش به صورت معجزه آسایی تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید . مرد دوم هنوز هیچ نداشت .
دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او و همسرش را با خود ببرد . فردای آن روز کشتی ای آمد و در سمت او لنگر انداخت . مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را هما جا رها کند . پیش خود گفت مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد چرا که درخواست های او پاسخ داده نشد ٬ پس همین جا بماند بهتر است .
زمان حرکت کشتی ندایی از آسمان پرسید : چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی ؟ پاسخ داد : این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است همه را خودم درخواست کرده ام . درخواست های او که پذیرفته نشد پس لیاقت این چیزها را ندارد .
ندا ٬ مرد را سرزنش کرد که اشتباه می کنی ! زمانی که تنها خواسته ی او را اجابت کردم این نعمت ها به تو رسید ...
مرد با حیرت پرسید : از تو چه خواست که باید مدیون او باشم ؟
ندا پاسخ داد : از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم !!!


حسین
ساعت23:19---25 خرداد 1390
سلام یه مطلب گذاشتم "فرهنگ دولتی یا دولت فرهنگی" بی زحمت بخون و نظر بده

بشار
ساعت12:48---22 خرداد 1390

یک توپ بسکتبال تو دست من چقدر ارزش داره و یک توپ بسکتبال تو دست های یک بسکتبالیست حرفه ای چقدر می ارزه ...
بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!
یک توپ بیس بال تو دست من شاید بی ارزش باشه و یک توپ بیس بال تو دست یک بازیکن بیس بال چندین دلار بیارزه ...
بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!
یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است و یک راکت تنیس تو دست های آندره آقاسی میلیون ها دلار می ارزه ...
بستگی داره راکت تو دست کی باشه !!!
یک عصا تو دست من می تونه یه سگ هار رو دور کنه و یک عصا تو دست حضرت موسی (ع) دریای بزرگی رو می شکافه ...
بستگی داره عصا تو دست کی باشه !!!
یک تیر کمون تو دست من یک اسباب بازی بچگانه است و یک تیر کمون تو دست های حضرت داود (ع) یک اسلحه ی قدرتمند بود ...

بستگی داره تیر کمون تو دست کی باشه !!!
دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست من دو تا ساندویچ میتونه بشه و دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست های حضرت عیسی (ع) هزاران نفر رو سیر میکرد ...

بستگی داره تو دست کی باشه !!!
همون طور که می بینیم ... بستگی داره ... تو دست کی باشه !!!
پس بیایید دلواپسی ها ٬ نگرانی ها ٬ ترس ها ٬ امید ها و رویا ها ٬ خانواده و نزدیکان مان را به دستان خداوند بسپاریم چون بستگی داره تو دست کی باشه ...


بشار
ساعت12:27---21 خرداد 1390


جوانی نزد انسانی وارسته رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست .

مرد او را به کنار پنجره برد و پرسید : پشت پنجره چی می بینی ؟

گفت : آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد .

بعد آیینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید : در این آیینه چی می بینی ؟

گفت : خودم را می بینم !

مرد گفت : دیگر دیگران را نمی بینی ؟ آیینه و شیشه ی پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند . اما در آیینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه بکار رفته که در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی !!!

این دو شیئ شیشه ای را با هم مقایسه کن . با شیشه دیگران را می بینی و به آنها احساس داری و محبت می کنی اما وقتی شیشه از نقره پوشیده می شود تنها خودت را می بینی .

پس تنها وقتی ارزشمند خواهی بود که شجاع باشی و آن پوشش نقره ای را از جلوی چشم هایت برداری تا بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...


پاسخ: مثل همیشه زیبا


deltang
ساعت3:31---20 خرداد 1390
salam dost khobam agar dost dare link konim mano ba name deltang link konid va begid ba che asmi linkton konam

باران
ساعت11:19---18 خرداد 1390
چشمهاي تو مرا وعده باران دادند

به تنِ مرده من روح و دل و جان دادند

شوقِ برخاستن و زندگي تازه به اين

منِ دلواپسِ از خويش گريزان دادند

خش خشِ گام كسي بود كه مي‏آمد و باز

مژده عيد در اندوه زمستان دادند

چشمهاي‏تو درخشيد و در آن ظلمت محض

به بلندايِ شبِ يخزده پايان دادند

آمدي مثل بهاري كه مي‏آيد از راه

يك سبد ياس به هر شاخه عريان دادند

دستهاي تو ز هر پنجره رُفتند غبار

و به تنديس همه آينه‏ ها جان دادند



كاش باز آيد و اندوه مرا دريابد

چشمهايي كه مرا وعده باران دادند


پاسخ: شعر قشنگیه. ممنون


pat&mat
ساعت1:08---18 خرداد 1390

./|\
.(,"c
<|>
_\/_سلاممممممممممممممممممممم گلم
.
.
.
../|\
.(,"c
<|>
_\/_خوبي؟
.
.
.
./|\
.(,"c
<|>
_\/_ اومدم بگــــــــــــــــم
خوشحال ميشم بهم سر بزنيااااا


حسین
ساعت1:03---15 خرداد 1390
سلام لینک های وبلاگت رو بصورت اتفاقی نگاه کردم بعضی هاشون ارزش لینک کردن ندارن یعنی حرف ها و اظهار نظرهای سبک و غیر کارشناسانه !!!مثلا اظهار نظر بعضی ها در مورد عزل و استعفای وزیر اطلاعات و اتفاقات مرتبط که هم به درد نخور بودن و هم بعضا دروغ...لینک شدنشون هم باعث میشه بقیه عوض اینکه برن از مطلعین بپرسن به همین مزخرفات اکتفا بکنن و .... از بعضی هاشون هم بوهای بدی میاد مراقب باش اون ها رو منتشر نکنی که شریکی....من حودم جزو مشاوران حوان هستم و تقریبا با همه وزیر ها و مسئولین صحبت کردم و ارتباط دارم حواست باشه... خود دانی

باران
ساعت10:19---11 خرداد 1390
دلتنگیهایم از دوری توست ، تو که در آن غروب جدایی تنها ، مسافر جاده ها شدی و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی تا بهای هنگفت عشق را بپردازی و عاشقانه بازگردی ، من چشمانم را به امتداد جاده دوخته ام ، می دانم که روزی خواهی آمد ، آن روز که عشق نایاب ترین عنصر زندگی انسانهاست


بشار
ساعت11:54---9 خرداد 1390
یک زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید

او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد

در کناش یک بسته بیسکوئیت و مردی نشسته بود که روزنامه می خواند

وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهانش گذاشت متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت پیش خود فکر کرد بهتر است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده است

ولی این ماجرا تکرار شد هر بار که او یک بیسکوئیت بر میداشت آن مرد هم همین کار را می کرد این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی خواست واکنش نشان دهد

وقتی تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود پیش خود فکر کرد حالا ببینم این مرد بی ادب چکار خواهد کرد

مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد

این دیگر خیلی پر روئی می خواست او حسابی عصبانی شده بود در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیما است آن زن کتابش را بست چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد به سمت دروازه ی اعلام شده رفت

وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را بردارد ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه ی بیسکوئیتش آنجاست باز نشده و دست نخورده!!!

خیلی شرمنده شد از خودش بدش آمد یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده را داخل ساکش گذاشته است

آن مرد بیسکوئیت هایش را با او تقسیم کرده بود بدون اینکه عصبانی و بر آشفته شده باشد

در صورتیکه خودش آن موقع فکر می کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت های او می خورد خیلی عصبانی شده بود متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت خواهی نبود

چهار چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند

سنگ ... پس از رها کردن

حرف ... پس از گفتن

موقعیت ... پس از پایان یافتن

و زمان ... پس از گذشتن


بشار
ساعت11:53---9 خرداد 1390
خانه هم ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن
از فراز گردنه خرد و خواب و مست
باد می پیچد ...
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من ...
آی نی زن ! که تو را آوای نی برده است دور از ره ... کجایی ؟
خانه ام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است ...
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
به روی آفتابم
میبرم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ٬ نی زن که دایم می نوازد نی ٬ در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش ...

نیما یوشیج


بشار
ساعت10:19---7 خرداد 1390



دوستان هر كدام در عشق معشوقي ميسوزند .
غروب و طلوع غم انگيز را مشاهده ميكنند و با تجديد خاطرات اشك ميريزند .
وصال ها به جدايي و جدايي ها به وصال مي گرايد .

عشاقي غرق در صحنه هاي شورانگيز وصال زندگي ميكنند و هر لحظه براي توصيف
معشوقه ي خويش به قلم و طبيعت پناهنده ميشوند تا بتوانند ثتاي وصال گويند.

عشاقي ديگر چند گوشه اي خلوت و دنج را برگزيده دست زير زنخدان نهاده و به
يار رفته به قهر و عمر كوتاه وصال مي انديشند . غم و اندوه حسرت و ناكامی وجودشان را احاطه كرده است .آنها هم در صدد هستند تا عظمت وصال و دردناكترين ساعات عمر خويش را كه در هجر مي گذرانند تبديل به وصال و عشق پاك نمايند .

خدايا ! خدايا ! به همه ي ما نظر كن ! همه نياز به عشق و ... داريم خودت وجودمان را سرشار از عشق و وفا كن ! خدايا عشق ابدي نصيبمان كن !
خدايا ! عشق شيرين خودت را هم از ما دريغ نكن و به همه ي مان از عشق لم يزلي
بچشان!!!


صادق
ساعت19:40---6 خرداد 1390
سلام به دوست گلم. امیدوارم حالت خوب باشه. یه مطلب گذاشتم در مورد آمهایی که با احساس دیگران بازی میکنند بنام مریم ایزدی خواهشا بهم سربزن ونظر بده چون نظر دوستام در مورد این پست برام مهمه

mahan
ساعت17:06---6 خرداد 1390
سلام سایت زیبایی داری.لطفا از سایت ما هم بازدید کن ممنون میشم.

sadegh
ساعت18:38---5 خرداد 1390
سلام سلام سلامی به گرمی و حرارت عشق....
چطوری دوست خوبم...نیستی ...
با دو تا مطلب آپم....منتظرتم _______________$$$$$$___$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$$$$$$___$$$$$$$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$____$$_$$$$$$$
________$$$_$$$$$$$_$$___$$$$$$$$$$$
_______$$$$_$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$
________$$$$_$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$
_________$$$___$$$$$$$$___$$$$$$$
______$$$$$$_____$$$$_________$$$
________$$_______$$$_________$$$$$
______________$$$$$$$_______$$$$$$$
_____________$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$
_____________$$$$$$$$$____$$$_$$$$$$
____________$$$$$_$$$$____$$$$_$$$$$$
____________$$$$$$$$$$____$$$$$_$$$$$
__________$$$$_$$$$$$$____$$$$$$_$$$$
_________$$$$_$$$$$$$$____$$$$$$$_$$$$
_________$$$_$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$
________$$$_$$$$$$$$______$$$$$$$$$_$$$
_______$$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$$$_$$


مقالات تعلیم و تربیت
ساعت0:54---5 خرداد 1390
سلام دوست عزیز...
شما هم لینک شدید.





با تشکر
مدیریت و نویسنده وب علوم تربیتی


بشار
ساعت11:28---4 خرداد 1390


مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کار های آنها نگاه می کند . هنگام ورود ٬ دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند .



مرد از فرشته ای پرسید : شما چه کاری می کنید ؟ فرشته در حالیکه داشت نامه ای را باز می کرد ٬ جواب داد : اینجا بخش دریافت است ما دعاها و تقاضاهای مردم زمین را که توسط دیگر فرشتگان به ملکوت می رسد به خداوند تحویل می دهیم .



مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگ دیگری از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند . مرد پرسید : شما ها چه کاری می کنید ؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمات خداوند را توسط فرشتگان به بندگان زمین می فرستیم .



مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است !!! مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه کار می کنی و چرا بیکاری ؟



فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب تصدیق دعا بفرستند ولی تنها عده ی بسیار کمی جواب می دهند .



مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب تصدیق دعاهایشان را بفرستند ؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده است فقط کافیست بگویند : خدایا متشکریم ...


پاسخ:با سپاس از نوشته ی زیبای شما. ایشالا که بتونیم همیشه شکرگذار خدا باشیم.


بشار
ساعت11:25---4 خرداد 1390


سلام عزیز

من خوشحالم که به وبلاگ بی نظیر شما اومدم و با شما آشنا شدم خیلی مطالبتون عالی هستن آدرستون رو از وبلاگ دست نوشته های من برداشتم و اومدم ...

یه نظر کوچولو : لطفا بذارین مطالب وبتون رو هر کسی خواست بتونه کپی کنه انتشار مطالب خوب مهمه حتی اگه بنام نویسنده هم نباشه ... شاید تاثیری بذاره و باعث تغییر و تحول بشه ...

من از کمتر کسی میخوام که من رو لینک بکنه ولی از شما میخوام وبلاگ من رو لینک کنین و من هم وب زیباتون رو لینک کرده ام .

خواهشا به وبلاگ من بیاین و نظر بدین برام مهم هست ...

دوستتون دارم و از خدا میخوام تمامی لحظات زندگیتون رو وفق مراد و بر کام بکنه ...



http://bashshar.loxblog.com

منتظرم ...




پاسخ:
سلام. ممنون از لطفتون.
لینک شدید.
با آرزوی موفقیت برای شما.

پاسخ: ضمنا کلیک راست را فعال کردم


aghil
ساعت8:14---29 ارديبهشت 1390
سلام وبلاگتون عالیه به ما هم سری بزنید

مدیر 98 باکس
ساعت23:16---28 ارديبهشت 1390

سلام دوست من
لینک باکس 98 عضو میپذیرد.
اگر مایل بودی در لینک باکس عضو بشو کد لینک باکس رو بزار تو وبت و لینکت رو ارسال کن تا پس از بررسی تایید بشه و آمار سایتت افزایش پیدا کنه.(کلا 2 دقیقه وقت میگیره)
هنوز یکماه از افتتاح لینک باکس نگذشته ولی در عرض کمتر از یکماه لینک باکس ما یکی از پر بازدیدترین لینک باکسها شده است. و آمار ان روز به روز در حال افزایش است.
میتوانید خودتان ببینید.
راستی وی پی ان رایگان هم به اعضای با سابقه بالاتر از دو هفته جایزه داده میشه.( حتما باید در سایت عضو بشوید و کد لینک باکس دون وب شما قرا گرفته باشدتا لینک شما تایید شود و جایزه تعلق گیرد.)
www.98box.ir


صادق
ساعت13:39---28 ارديبهشت 1390
_____ (¯ `•?.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.?.•´¯)
(¯ `•?.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.?.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•?.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.?.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.?.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|
سلام سلام سلامی به گرمی و حرارت عشق....
با یه مطلب آپممممممممممممممممم.....
منتظرم ها زود بیا


محمد
ساعت8:48---28 ارديبهشت 1390
آيد به جهان اگرحسين دگري هيهات برادري چو عباس آيد
علمدارابوالفضل درمسير اشاعه فرهنگ مهدوي يار و ياورتان انشاء الله


طیبه
ساعت3:16---26 ارديبهشت 1390
سلا جدا که وبلاگ عالی داری.خیلی دوست دارم مطالب وبلاگتو داشته باشم چه تو وبم و چه تو میلم . فقط میتونم بگم محشرن

سپندار
ساعت2:14---26 ارديبهشت 1390
دوست گرامي ،‌درود بر شما
يكي از افتخارات من اين بود كه از چيدمان زيباي قالب ، مطالب و محتواي وبلاگ شما لذت كامل بردم مسلما جهت بقاء در دنياي وبگردي نياز به تبادل لينك خواهد بود . وبلاگ سپندار در تمام زمينه ها ي وب فعاليت دارد شما هم به ما افتخار بديد .خوشحال ميشيم دوستان خوبي مثل شما داريم و آرزو دارم در ادامه اين راه سربلند باشيد .
لطفا من را با عنوان « دانلود همه چي ، مجاني ، مجاني » لينك نمائيد و پيغام بفرمائيد تا ما نيز شما را به نام شما لينك كنيم . مدير وبلاگ ،‌سپندار
Email: pasargadgraphichb@yahoo.com
www.sepandar.loxblog.com


احسان
ساعت11:02---25 ارديبهشت 1390
سلام .
ممنون که بهم سر زدی و منو لینک کردی .
نمیدونم برای چی تبادل لینک اتومات کار نکرده.
اما در هر صورت من شما رو لینک کردم .
راستی آپم.
امیدوارم همیشه پیروز و موفق باشی.


حسین
ساعت7:19---25 ارديبهشت 1390
سلام
ممنون از نظر و حضور گرمتون
وب بسیار خوب و پرمحتوایی دارید
شما هم با افتخار لینک شدید
یاعلی


نیما
ساعت2:22---25 ارديبهشت 1390
َ_َ_(*)_َ_َ_َ_َ_(*)(*)(*)(*)َ_َ_َ_َ_َ_َ_َ_َِ< br /> َ_َ_(*)_َ_َ_َ_َ__ََ__َ_ََ(*)ََ_(تبادل میکنی)
َ_َ_(*)_َ_َ_َ_َ_َ@_َ_َ_(*)َ_َ_َ_َ_َ_َ_َ_ َ_َ_َ_َ_َِ
َ_َ_(*)_َ(*)_َ_َ(*)_َ__َ(*)___َ_(*)َ_َ_َ_َ_


نیما
ساعت2:12---25 ارديبهشت 1390


? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??,? ? ? ? ? ? ? ? ?
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??,????? ? ? ? ? ____________________
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??,? ? ? ? ? ? ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯??
? ? ? ??? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ????,??? ? ? ? تبادل لينک کنيم؟؟!! ?
? ? ??? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??? ? ????ـ? ? ? ?__________________??/_?
? ? ??? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??? ? ?¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
?? ??? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ??? ?
? ـ??? ? ? ??? ? ? ??? ? ? ? ? ـ??? ? ? ? ? ??
? ??ـ? ? ? ??? ? ? ??? ? ? ? ـ???? ? ? ? ? ???
? ???????????????????????
? ???????????????????????
????¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ ?¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
? ? ? ? ? ? ? ? ??? ??? ??? ? ? ? ? ? ? ?


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ پنج شنبه 5 اسفند 1398برچسب:زمان,گذرگاه,خیمه شب بازی,خاطره,, توسط آوای خسته ( هانیه )